معنی رییس آشپزخانه

حل جدول

رییس آشپزخانه

خوان سالار


رییس

سرور، رهبر، لیدر، سرپرست، پیشوا


آشپزخانه باز

معادل فارسی آشپزخانه اپن


رییس حزب

لیدر

لغت نامه دهخدا

آشپزخانه

آشپزخانه. [پ َ ن َ / ن ِ] (اِ مرکب) مطبخ. تنورخانه. آش خانه. باورچی خانه.

فرهنگ فارسی هوشیار

آشپزخانه

(اسم) آنجا که طعام پزند مطبخ آشخانه. یا لوازم آشپزخانه. آنچه که در مطبخ بکار رود از ظروف و غیره.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

رییس

فرنشین، سرپرست، کارفرما


رییس پلیس

فرپاسبان

عربی به فارسی

رییس

رءیس کارفرما , ارباب , برجسته , برجسته کاری , ریاست کردن بر , اربابی کردن (بر) , نقش برجسته تهیه کردن , برجستگی , فرنشین , رءیس , ریاست کردن , اداره کردن , سر , پیشرو , قاءد , سالا ر , فرمانده , عمده , مهم , کله , راس , عدد , نوک , ابتداء , انتها , دماغه , دهانه , عنوان , موضوع , منتها درجه , موی سر , فهم , خط سر , فرق , سرصفحه , سرستون , سر درخت , اصلی , سرگذاشتن به , دارای سرکردن , ریاست داشتن بر , رهبری کردن , دربالا واقع شدن , رءیس جمهور , رءیس دانشگاه , مایه , مدیر , بالا یی , بالا تر , مافوق , ارشد , برتر , ممتاز


رییس البلدیة

حاکم , شهردار (درهلند یاالمان) , اعضای شهرداری , شهردار


رییس الجلسة

میانجی , مدیر , ناظم , تعدیل کننده , کند کننده

فارسی به ایتالیایی

فرهنگ معین

آشپزخانه

(~. نِ) (اِمر.) آنجا که غذا پزند، مطبخ.

فرهنگ عمید

آشپزخانه

اتاقی که در آن اجاق یا فر برای پختن غذا درست کرده باشند، جای غذا پختن، مطبخ، آش‌خانه،

مترادف و متضاد زبان فارسی

آشپزخانه

آشخانه، تنورخانه، طباخ‌خانه، مطبخ، مطعم

معادل ابجد

رییس آشپزخانه

1246

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری